سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کشکول - تا راه را گم نکنم
 RSS  :: خانه :: ارتباط با من :: پروفایل :: پارسی بلاگ
ای گرامی ترینِ گرامیان و نهایتِ آرزوی خواستاران ! تو سرور منی که درِ دعا و توبه را برای من گشودی. پس درِ قبول و اجابت دعا را بر من مبند . [.فاطمه علیه السلام ـ در دعایش ـ]
  • تعداد بازدیدهای وبلاگ
  • - کل بازدیدها: 115621 بازدید
    - امروز: 1 بازدید
    - دیروز: 3 بازدید

  • درباره من
  • کشکول - تا راه را گم نکنم
    مدیر وبلاگ : دیدبان دهکده[34]
    نویسندگان وبلاگ :
    دیده بان دهکده (@)[0]



  • لوگوی وبلاگ
  • کشکول - تا راه را گم نکنم

  • دوستان من
  • راه را گم کرده ایم

  • دوستان من لوگوی











  • اشتراک
  •  

  • اوقات شرعی

  • آرشیو مطالب
  • آنچه گذشت
    حجاب اینترنتی
    معشوق
    کشکول


    ? پدر سیاست بسوزه
  • دیدبان دهکده یکشنبه 86/4/24 ساعت 11:13 عصر
  • خوشحالم! خوشحال از اینکه تعطیلات مجلس رو به اتمام است و سناتور های عزیز به سر کارشان بر می گردند.مطمئنم که وقتی بر گردند به داد مردم می رسند! و حق مردم را از این احمدی نژاد ظالم! می گیرند.

    (بنزین را می گویم)حتما فکری می کنند تا مردم با آسایش بیشتری با ماشین شخصی خودشان به مسافرت تابستانی بروند.(البته نه به خاطر ماهی گرفتن از آب گل آلود که به خاطر رضای خدا). خدا خیرشان بدهد‍، از وقتی وارد مجلس شده اند اگر چه به ظاهر همسو با احمدی نژادند اما حقش را کف دستش گذاشتند.تا رفت جایی مردم فریبی کند جلویش را گرفتند و دستش را بستند تا اموال بیت المال را حرام و حرج نکند.امروز هم اگر در «رو در بایستی» با آقا نبودند که منعشان کرد از تضعیف دولت حسابش را کف دستش می گذاشتند!

    _این که نشد حکومت! این که نشد دولت! چرا استاندار ها به فرامین ما عمل نمی کنند؟! چرا آنچه ما می خواهیم و برای رای آوردن وعده کرده بودیم عملی نمی شود.

    _پس حالا که قرار بر این شد که انتخابات ما و ریاست جمهوری همزمان نباشد و به دوره وکالت ما افزون نگردد کاری می کنیم که احمدی نژاد هم ...

     

    این دیدبان هم زده به سرش

     

     


    نظرات دیگران ( )

    ? حیف نون!!!
  • دیدبان دهکده یکشنبه 85/6/5 ساعت 7:59 صبح
  • !!!حیف نون!!!

    داشتم با خودم فکر می کردم که اگه یه انگشتر عقیق 250 گرمی با یه شلوار پلنگی آمریکایی و یه پیرهن یقه آخوندی و یه موتور تریل 250 داشتم و یه کامیون چفیه هم به خودم آویزیون می کردم و واسه درس نخوندنم  هزار تا بهانه می آوردم که عوضش بسیجی ام!!!، ارزشش به اندازه یک صدم کاری که یه بچه بسیجی درس خون می کنه نیست.می گی نه؟ پس نگاه کن.

    اگه خواستی تشکر کنی ازش این هم آی دی ایشونه.

    سیدجلیلِ کاظمی‌تبارِ امیرکلایی
    آسید جلیل به سهم خودم ممنونم ازتمدالِ نقره‌ی المپیادِ ریاضیِ اسلوونی 2006. سمپادِ بابل. Sjalilkazemitabar@yahoo.com

    بردن پرچم کشورها بر روی سن سالن موقع تقدیر ، خلاف پروتکل است ( البته از نوع غیر الحاقی ! و یا شاید...! ) ولی گویا سید جلیل وقتی این عمل را از طرف رقیب خود که از رژیم اشغالگر قدس بوده است ، می بیند، پرچم مقدس ایران را از روی میله های پرچم سالن در می آورد و چنان با شور و ایمان ، آن را روی صحنه جلوی سینه ی خود می گیرد که... ( بقیه ی ماجرا در عکس پیداست!)
    ...مؤمن در هیچ چارچوبی نمی گنجد!...


    نظرات دیگران ( )

    ? فرق حقیقت و واقعیت
  • دیدبان دهکده دوشنبه 85/5/23 ساعت 12:3 صبح
  • سلام. می دونی فرق واقعیت با حقیقت چیه؟ یه کم فکر کن. یه کم بیشتر .شاید یه فرق هایی داشته باشه!!


    نظرات دیگران ( )

    ? محاصره
  • دیدبان دهکده سه شنبه 85/3/9 ساعت 4:33 عصر
  • و ما سالهاست که در محاصره هستیم !

    امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم, آب را جیره بندی کرده ایم, نان را جیره بندی کرده ایم. . . عطش همه را هلاک کرده; همه را جزشهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند, دیگر شهدا تشنه نیستند, فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه...

    آخرین برگ از دفترچه یادداشت یکی از رزمندگان گردان کمیل

     

    برادر رزمنده ام!!!

    و ما سالهاست که در محاصره هستیم !
    محاصره « نام » و « نان ! »
    « صداقت » را جیره بندی کرده ایم و « بازی های فضیلت کش سیاسی »
    همه را هلاک کرده, همه را جز کبوتران که در سالهای قحطی باران ,
    بدنبال قطره ای آفتاب فقط آسمان آبی را انتظار می کشند و بس !
    ما سالهاست که در محاصره هستیم !
    از آسمان غبارآلود چقدر تشنگی می بارد, اما دیگر لاله ها تشنه
    نیستند.
    آه! از این همه عطش و آتش که بر کام پنجره ها نشسته است !
    و دریغ از پروانه و پرواز که نگاه زخمی شهر را پر از خستگی کرده
    است.
    برادرم !
    ما هنوز در محاصره هستیم !
    و تو چه زیبا حصار تنگ دنیا را شکستی !
    و حالا آمده ای! برادرم !
    با مشکی پر از آفتاب و آینه! و دست در دست عشق, در ازدحام گل و
    تکبیر می شکفی و ماعطشناک تر از همیشه با « چفیه » هایی پر از غزل
    به پیشوازت می آئیم.
    گلهای اشک و دلتنگی را به یاد آن روزهای باروت و باران به
    پایت پرپر می کنیم و با دستهای حسرت, مثنوی بلند نیاز و شفاعت را
    بر پیشانی تابوت تابانت می آویزیم. دوباره, به یاد آن شب عاشورایی ,
    که آسمان « شلمچه » را با ستاره های خون آذین بستی, بر حماسه سبز
    تو فصلی می گشائیم و زخم های کهنه را مرور خواهیم کرد

     


    نظرات دیگران ( )

    ? تا حالا فکر کردی چرا ....
  • دیدبان دهکده سه شنبه 85/2/26 ساعت 3:49 عصر
  • بعضی حرف ها بد جوری آدم رو تکون می ده. متشکرم از آف دوستی که این مطلب رو واسم فرستادن

     

    تو نظرت چیه؟

    راستی تاحالا فکر کردین چرا اگه یه زن غربی توی خونه بمونه و مسئولیت مراقبت از خونه و بچه هاشو به عهده بگیره میگن داره کار خوبی میکنه و به خاطر فداکاری ای که کرده مورد احترامه ، اما اگه یه زن مسلمون بخواد اینکارو بکنه میگن باید بریم آزادش کنیم..!! اون محدوده!

     

    تو کشورای غربی هر دختری آزاده که به هر شکلی بره به دانشگاه چون آزادی و حقوقی داره اما اگه یه دختر مسلمون بخواد از حجاب استفاده کنه حق ورود به دانشگاه رو از دست میده !!

     

    تا حالا فکر کردین چرا؟یه راهبه اگه بخواد خودشو وقف خدا کنه حق داره خودشو از فرق سر تا نوک پا بپوشونه اما اگه یه زن مسلمون بخواد اینکارو بکنه میگن داره خودشو محدود میکنه!!

     

    تا حالا فکر کردین چرا؟ اگه ریشای یه یهودی بلند باشه میگن یه مومنه و داره ایمانشو نشون میده اما اگه ریشای یه مسلمون بلند باشه میگن یه افراطی و تروریسته

    عجب مردمونی هستیم ها!!! 

    delaramrt


    نظرات دیگران ( )

    ? عجب!!!
  • دیدبان دهکده پنج شنبه 84/11/6 ساعت 3:17 عصر
  • سلام دوستان.

    خیلی وقت بود که نمی تونستم درک کنم که چرا امریکا به بهانه حملات 11 سپتامبر هر کاری که دلش بخواد می کنه و کسی به خودش اجازه نمی ده اعتراض کنه!!

    تا اینکه.....

    تا اینکه سفر این بار مشهد این رو فهمیدم. وقتی مامور بازرسی حرم امام رضا (ع)موقع ورود من رو بازرسی می کرد پیش خودم گفتم چرا من به ایشون اعتراض نمی کنم؟!

    خودم جواب دادم که خوب این ها حق دارند. بالاخره اینها ضربه خوردن از عدم بازرسی. در اینجا ظلمی واقع شده و خیلی ها عزیزانشون رو از دست دادن.از کارگر تا دکتر و مهندس هیچکی اعتراض نمی کنه و اگر هم اعتراض کنه جواب قانع کننده ای می شنوه که اگه بازرسی نباشه حملاتی مثل قبل تکرار می شه.

    خوب بحث طولانی شد. خودتون جمع بندی کنین.

    (لطفا کسی فکر بدی نکنه. در مثال مناقشه نیست.)

     


    نظرات دیگران ( )


    ? لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    این همه دهه!!!
    دبیلو دبیلو دات کام!
    [عناوین آرشیوشده]

    Desigened By Parsiblog.com